شمال + به دنیا اومدن نی نی خاله + ده ماهه شدن خانوم گل
سلام فاطمه جونم
دختر ناز و گل مامان
این مدت کلی اتفاق افتاد که به خاطر وجود کوچولوی شیطون و بلایی مثل شما من نشد بیام و به موقع در موردشون بنویسم
اول از همه ده ماهه شدنت بود عزیز دلم که مبارک باشه
یه کم دیر شد این بار ولی ببخشید دیگه واقعا فرصت نشد
ایشالا خانوم طلا دو ماه دیگه یه ساله میشه کم کم باید برم سر کارهای تولدت گرچه هنوز برنامه ی صد در صدی نداریم در هر صورت اگه مختصر هم بشه برات میگیریم یه جشن کوچولو
اوایل مهر ماه هم رفتیم شمال و شما برای اولین بار دریا رو دیدی
جالب بود خیلی خوشت اومده بود ولی وقتی بابا پاهاتو میزد توی آب ازین که ماسه ها میچسبید به انگشتات دوست نداشتی و گریه می کردی
سفر خوبی بود
مامان جون پری و باباجون و عمه هم باهامون بودن . کلی هم عکس و فیلم گرفتیم
دو سه روز بعد از برگشتنمون یعنی روز بعد عید قربان هم نی نی خاله نفیسه به دنیا اومد
البته یه کم غیر منتظره بود چون فشار خاله رفته بود بالا و دکتر اورژانسی بستریش کرده بود خدا رو شکر که مشکلی پیش نیومد و مینا خانوم سالم و سلامت به دنیا اومد
عکسشو بعد میزارم ایشالا
این چند روز هم همش میریم اونجا که مثلا یه کم من کمک مامان جون و خاله باشم ولی بیشتر وقتمو باید مراقب شما باشم که جدیدا چهار دست و پا می ری و دیگه فقط کافیه ازت چشم برداریم .....
زهرا هم که پروژه ای شده واسه خودش خیلی اذیت می کنه گاهی
و اصلا نمی شه نی نی کوچولو را تنها گذاشت حتی واسه یه دقیقه میره سرش و ...
خلاصه برنامه ای داریم از دست شما وروجکا