این روزای ما
سلام فاطمه گلم عزیز دلم قربونت بره مامان
این چند وقتو فقط یه بار تونستم بیام یه سر به وبلاگت بزنم که دیدم نی نی وبلاگ اطلاعیه تعمیرات زده
خلاصه اون یه دفعه هم نشد آپ کنم ببخشید از بس سرم شلوغ شده
البته شما دختر خیلی خوب و خانمی هستی عزیزم ولی هم من ناشی ام تو بچه داری و برای انجام کارها وقت کم میارم هم وقتی خوابیدی به کارای عقب موندم می رسم و مثلا خونه رو مرتب می کنم و ....
تو این مدت هم تولد بابایی بود ( 11 دی )
دوباره تولد بابا رو بهش تبریک میگیم . ان شالا همیشه سالم و سلامت باشه
همون روز رفتیم واسه دو روز قم خونه مامان جون ( مامان بزرگ من ) خوب بود ولی من توی راه اصلا از ماشین پیاده نشدم که شما سرما نخوری یه وقت ولی خوش گذشت
روز 17 دی هم بردیمت واسه تست شنوایی که باید می رفتیم همون کلینیک که به دنیا اومدی بابا مرخصی ساعتی گرفت و رفتیم که خدا رو شکر خوب بود و دکتر گفت کوچولوتون سالم سالمه
همون روز عصر هم بردیمت پیش دکتر بهشتی به خاطر این که شبا خیلی دیر وقت می خوابی و نا آرومی می کنی مثلا ساعت 3-4 می خوابی و من و بابا واقعا خسته می شیم مخصوصا بابا که می خواد صبح ساعت 6/5 بره سر کار .
دکتر گفت یه کم سرما خوردگی داری که فکر کنم از خودم گرفتی ولی وزنت کرد و گفت که 800 گرم تو این یه ماه اضافه کردی و خیلی راضی بود از وزنت خدا رو شکر . واست دارو داد که هنوز داری مصرف می کنی ولی شب بیداریات هنور ادامه داره
مموری دوربین هم خالی نکردم که عکس جدبد ازت بزارم خانم قشنگم
فعلا من برم به کارام برسم
خیلی دوست دارم