یه دختر شیطون و یه مامان پر مشغله
سلام فاطمه کوچولوی مامان
بعد از مدت ها بالاخره تونستم بیام و واست بنویسم و یه چند تایی عکس ازت بزارم
تقریبا همه ی وقتم صرف رسیدگی به کارهای شما می شه عزیزم و وقتی هم خوابیدی به کارهای عقب مونده خودمون می رسم البته هول هولکی
خوابت هم که از الآن مثل آدم بزرگا می مونه صبح که بیدار میشی یه دو ساعتی هم بعد از ظهر می خوابی و دیگه میره تا شب که اونم گاهی تا 1-2 بیداری
همیشه حواست به همه جا هست و خیلی بازیگوشی و به خاطر همین اگه مهمونی با جایی بیرون از خونه باشیم کل اون موقع رو بیداری معمولا
کارهات بامزه شدن و بعضی وقتا که بهت میگم ( با با با با با با) با دستای کوچولوت لبای منو می گیری و با دقت به حرکت لب هام نگاه می کنی و گاهی تکرار می کنی
لثه هات سفت شدن ولی هنوز از دندون خبری نیس به خاطر همین همه چیزو اول می بری تو دهنت و خیلی باید مراقب باشیم که چی گرفتی تو دستت
تو این چند وقت ( اردیبهشت و خرداد ) یه بار رفتیم قم که خاله نجمه از مکه اومده بودن و یه بار هم رفتیم تهران که البته هیچ کدوم رو بابا باهامون نیومد . اولی رو کار داشت و دومی رو هم زنونه رفتیم با ماشین فرزانه . خوش گذشت هر دوش خداروشکر
عکس هم ندارم ازشون متاسفانه
بقیه شو بریم تو عکسا بگم
این عکس مال خیلی وقت پیشه که فکر کنم هنوز شش ماهت نشده بود و مهمون داشتیم
اولین باری که سوار روروک شدی
یادش بخیر چقدر با بابا خندیدیم پاهات کلی از زمین فاصله داشتن . ولی حالا دیگه میرسن به زمین تقریبا البته ارتفاعش رو هم کم کردیما
اینجا هم دارم بهت غذا می دم و تو عکس پیداس که چقدر تمیز !!!! غذا می خوری دخملی و بعد از غذا خوردنت باید همه جا رو تر و تمیز کنم
اینم عکس زهرا خاله نفیسه که یک سال و هفت ماهشه و مامانش داره یه نی نی دیگه واسش میاره
که ان شالا اواخر مهر به دنیا میاد
این استیکرارو بابا چن روز پیش خریده بود
فاطمه داره ازبینشون انتخاب می کنه که کدومش رو بزنیم به در اتاقش ؟؟؟؟
این رو که نه !!
اون کیتی بهتره
اینم نمایی از انگشت خوردن دختر حتی شصت پا حتی وقتی کفش پوشیده